دم بریدن. بریدن دم حیوانی. قطع کردن دنبال و دم، چنانکه در مار: مار راچون دم گسستی سر بباید کوفتن کار مار دم گسسته نیست کار سرسری. جمال الدین سلمان (از آنندراج). رجوع به دم بریدن شود
دم بریدن. بریدن دم حیوانی. قطع کردن دنبال و دم، چنانکه در مار: مار راچون دم گسستی سر بباید کوفتن کار مار دم گسسته نیست کار سرسری. جمال الدین سلمان (از آنندراج). رجوع به دم بریدن شود
خاموش شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) : تا صبح نبست از این دعا دم یک پرده نکرد از این نوا کم. نظامی. دیده را مژگان زبان است و نگه عرض نیاز نیستم از گفتگو خاموش اگر دم بسته ام. واله هروی (از آنندراج). - دم دربستن از کسی، با اوسخنی نگفتن. لب به سخن نگشودن با وی. با وی به گفتگو نپرداختن: پختۀ غم های عشقم لاجرم دم ز خاقان جهان دربسته ام. خاقانی
خاموش شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) : تا صبح نبست از این دعا دم یک پرده نکرد از این نوا کم. نظامی. دیده را مژگان زبان است و نگه عرض نیاز نیستم از گفتگو خاموش اگر دم بسته ام. واله هروی (از آنندراج). - دم دربستن از کسی، با اوسخنی نگفتن. لب به سخن نگشودن با وی. با وی به گفتگو نپرداختن: پختۀ غم های عشقم لاجرم دم ز خاقان جهان دربسته ام. خاقانی
عشق. محبت قلبی: من (اراقیت) ترا (اسکندر را) از بهر دل دوستی بیاوردم نه از بهر کینه. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). هر مایه که از غذاش دادند دل دوستیی درو نهادند. نظامی
عشق. محبت قلبی: من (اراقیت) ترا (اسکندر را) از بهر دل دوستی بیاوردم نه از بهر کینه. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). هر مایه که از غذاش دادند دل دوستیی درو نهادند. نظامی
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد با 249 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل رو است و ساکنان آن از طایفۀ آدینه وند وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد با 249 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل رو است و ساکنان آن از طایفۀ آدینه وند وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)